در سدههای دوم و سوم هجری، افزون بر تودهٔ مردم، بسیاری از کسان برجستهٔ خاندانهای کهن ایرانی برای زندهکردن فرهنگ دیرین ایران و فرمانروایی مستقل ایرانی بهپا خاستند. از سویی، خداینامه و دیگر کتابهای پهلوی بهدست ابن مقفع و دیگران و بهتشویق برمکیان و خاندان سهل در خلال نهضت ترجمه از زبان پهلوی به زبان عربی برگردانده و در درازنای یک سده در گوشهوکنار ایران پراکنده شدهبود. بهنوشتهٔ مرتضی راوندی، صفاریان و یعقوب لیث نقشی پررنگ در گسترش ادب پارسی داشتند. با پیدایش دولت سامانی — و بهویژه در روزگار فرمانروایی نصر بن احمد که بهباور ریچارد فرای دوران زرین سامانیان بود[۴][۵] — همهٔ این اندیشهها در یکجا گرد آمدند و بخارا کانون مردان دارای اندیشه، خاندانهای جیهانیان، بلعمیان و دانشمندانی چون ابوطیب مصعبی شد.[یادداشت ۲][۶] فرای میگوید شمار سرایندگان این روزگار در تذکرههایی مانند یتیمةالدهر ثعالبی و لبابالالباب محمد عوفی و دیگران تکاندهنده است و دانشمندان دینی، شاعران، تاریخدانان و دیگر دانشمندان دربار نصر بن احمد را آراسته بودند. در آن هنگام، کتابهای فارسی و عربی در پایتخت و دیگر شهرها نوشته میشد و کتابخانهٔ بخارا شگفتی دانشمندانی چون ابن سینا را برانگیختهبود.[۷] برابری طبقات اجتماعی در جامعهٔ فرارود از پیش از اسلام برخلاف جامعهٔ طبقاتی ایران، زمینه را برای پیدایش جامعهای برابرخواه در فرارود آماده کرد؛ و ازهمینرو نوزایی ایرانی نه در خود ایران، بلکه در آنجا آغاز شد. بهنوشتهٔ فرای، این نوزایی، رنسانسی اسلامی–ایرانی بود که در روزگار سامانی پرورش یافت و جنبهٔ ایرانیاش، بیشتر از جنبهٔ عربی آن بود. سامانیان با این کار اسلام را به فرهنگی جهانی تبدیل کردند و نشان دادند که اسلام میتواند به زبان عربی وابسته نباشد.[۸] ترجمهٔ نوشتههای دینی و غیردینی از زبان عربی به فارسی دری در این روزگار انجام میگرفت. بلعمی تاریخ طبری را از عربی به فارسی برگرداند. کتابهایی دربارهٔ پزشکی و دارو نوشته شد؛ و خوارزمی دانشنامهای گردآورد. در این روزگار، سرایندگان نیز شاید بیشتر جایگاه داشتند. دقیقی بهفرمان نوح دوم، کار سرایش تاریخ ایران پیش از اسلام را آغاز کرد که با مرگش بیسرانجام ماند. کاری که فردوسی به انجام رساند و با این کار، تا اندازهای ادب پارسی میانه را از نابودی رهانید
فردوسی...برچسب : نویسنده : مهدی ferdosi بازدید : 30